زندگی به کاممونه
ازبرف کوچه تا فضای خونه
شده عاشقونه اون بازم به موقع رسید
به چنتا شاخه رز سفید اتیشم شعله کشید
میدونه نباشه خرابه حالم بهش علاقه دارم وقتی هس میگزره عقربه ساعت با
عصاب راحت دستاشو میگیرم نگا میکنه اسممو
صدامیکنه دلدم تو دلش زندانی شده عجب داستانی شده